24.5.12

راهِ دوری بودن
یک پرتگاهِ نگاه اما
چهار چوبی
از چوبی






در دور دیدن، بودن شدن
شاعرانه گی را شدن
کم کم نگاه را برگرداندن






مردِ افغان، آغوش شد
تا کاهو
و قطار زیرزمینی






یک حمورابی گی
اموری ها شده بوده گی
اقیانوس رفتاری
در آب ها را رها دیدن
نتیجه یی از سقوط


و






ارتفاعِ در ستون شدن
ستون شدنِ ارتفاعی در ستون شدن
اساطیر
سا/تیر






در حد شده
از دور
بر شهرِ لارسا






اتقاقِ در زمین افتادن
و زمین این اتفاق افتادن را در برابری. آری.
اتفاقی در درافتادن
شهری شهرنشینی شده، افتادن.
در در برابر


در افتادن