حراست دانشگاه

*حراست دانشگاه گفت: ای پار دوست بوده و امسال آشنا

دختر گفت: را در نمی دانم
و تا "بوی" تابوی تو را توراتم
فرارونده می شوی ام از من
از استکان تکان می خورمت
!هبوط بوته های استمنا نا


حراست دانشگاه در حالیکه داخل چشم چپش را تتو می کرد از پله های سربی ی درخت معرفت پایین دوید. دستانش را که شبیه بوی بنزین شده بود از جیبش بیرون آورد، از هبوط، لقمه یی گرفت و با مناسکی خاص که از لحاظ تاریخی به "جنبش" مغول بر اثر توفانهای موسمی شباهت داشت
* جواب داد: تبرک از شرف آوردی آستانش را


دختر جواب داد: و این تا "بوت" کردن من،
.تابوت کردن من
ادامه ی دودمانمان دادا
و هم جنسگرایی ی مینیمال ِ دیجیتال هارد- کُر
و خجالتم می کشندم از تو را
.و خجالتم می کشندم از تو راک



.حراست دانشگاه از دربِ رو به رو به سمتِ شبستان رفت







*. خاقانی

Beliebte Posts